[اون مافیای منه]p1

[اون‌مافیای‌منه] 1p

امروز قرار بود با یونا بریم کار پیدا کنیم البته من خیلی به این کار احتیاج دارم و یونا فقط برای اینکه پیش من باشه باهام میاد .
ساعت هفت صبح بیدار شدم و کارای لازم و کردم و صبحونم و خوردم
+مامان من دارم میرممم
م/ت بازم میگم نیازی نیست بری سر کار من و بابات و داداشت از پس خرج و مخارج برمیایم
+پوفف مامان ما راجب این قبلاً صحبت کردیم
چیزیم نمیشه خدافظ (لبخند)
م/ت خدافظ دخترم

از خونه اومدم بیرون زنگ زدم به یونا
+الو کجایی؟
# خونم بیا کافه همیشگی
+باشه
رفتم کافه و یه شکلات داغ (ا.ت از قهوه خوشش نمیاد) و دیدم یونا اومد و مثل همیشه خودشو چسبوند بهم و سفت بغلم کرد
# وویی ا.ت خیلی وقت بود ندیده بودمت
+عایی دارم خفه میشم ولم کن
# خیلی خب دختره بد اخلاق
+نه تو خوبی
# گگگ
یونا هم یه چی سفارش داد خوردیم و از کافه زدیم بیرون
+خب قراره کجا بریم؟
# بنظرم بریم اون کتابخونه دنبال نیرو بودن..

شیش ساعت بعد
پوفف دیگه خسته شدم هیچ جا استخدام نشدیم
# هی ا.ت میخای بریم اون بار هم یه سوال بکنیم؟
+عمرااا اگه من تو بار کار کنم
# مگه تو پول نمیخای؟ چاره دیگه ای نداریم بعدشم فقط به عنوان گارسون میریم دیگه
+ پوفف باشه

# یسسس اینجا بالاخره قبولمون کردن
+ از کی باید کار کنیم؟
# گفتن از فردا صبح
+ اوکی بیا بریم خونه دیر وقته



سگ نباشید لایک کنید 😙😂❤️🤝🏽